پاناسیا به قلم عاطفه امیرانی
پارت چهارده
زمان ارسال : ۳۲۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 14 دقیقه
هشت. یه تیکه از من!
.
.
داشت کلیدش را داخل قفل میچرخاند که آسیه خانم با عجله از مغازه پسرش بیرون آمد.
- آسمان جان؟! بیا مادر!
آسمان کلید را از در بیرون کشید و سلام داد. آسیه خانم به او اشاره کرد که به دنبالش بیاید ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
سمیه محمدی
00چ عجب کنجکاوی اقا رو هم دیدیم